• ملال دقیقاً به چه معناست؟ ملال وضعیت عمیقاً نامطلوبی است برای انگیزشی که نشده: در وضعیتی، بهجای نومیدشدن برانگیخته میشویم، اما بنابه هر دلیلی این برانگیختگیِ ما بیپاسخ میماند و جهتی پیدا نمیکند. این دلیل شاید درونی باشد -اغلب نبود تخیل، انگیزه یا تمرکز- یا بیرونی: مثل اینکه فرصت یا انگیزههای محیطی وجود نداشته باشد. دوست داریم کاری دلنشین انجام دهیم اما میبینیم نمیتوانیم، و مهمتر اینکه با افزایش آگاهی از این ناتوانی سرخورده میشویم.
انسانها، وقتی ملول میشوند، شکنجه میشوند. نداشتن قدرت کنترل یا آزادی است که ملال را ایجاد یا تشدید میکند و تجهیزات ذهنی -یعنی منابع، تجربیات و نظم- برای تخفیف ملال لازم است. چیزی که اوضاع را بدتر میکند این است که کنترلی بر اوضاع نداریم، شرایط ناگزیر و پیشبینیناپذیر است.
• دفعۀ بعدی که در یک موقعیت ملالانگیز گیر افتادید، بهجای اینکه مثل همیشه مدام از آن اجتناب کنید، خود را در آن غرق کنید. اگر حس میکنید این خواستۀ خیلی بزرگی است، استاد ذن، تیک نات هان، تنها با افزودن واژۀ «مدیتیشن» به هر کاری که برایتان ملالانگیز است، از شما حمایت میکند، برای مثال «مدیتیشن ایستادن در صف».
به گفتۀ نویسندۀ بریتانیایی قرن هجده، ساموئل جانسون، «با مطالعۀ چیزهای کوچک است که میآموزیم تا حد ممکن از بدبختی خود بکاهیم و بر خوشبختیمان بیفزاییم». [برگرفته از
این مقالهی ترجمان]
درباره این سایت