من دریافتم که دوست داشته شدن، هیچ، اما دوست داشتن همهچیز است و هر روز بیش از پیش به این باور میرسیدم که آنچه زندگی ما را باارزش و شادمانه میسازد، چیزی جز احساسها و دریافتهای ما نیست. هر کجا که بر کرهی زمین، چیزی را مییافتم که میشد آن را خوشبختی نامید، میدیدم که از احساسها تشکیل شده است. هر آنجا که انسانی از احساساتی قدرتمند بهرهمند بود و با آنها میزیست، هر آنجا که آنها را از خود نمیراند و خوارشان نمیشمرد، بلکه پرورششان میداد و از آنها سرخوش بود، خوشبختی، خود را نشان میداد. زیبایی نه دارندهاش را، بلکه کسی را نیکبخت میسازد که زیبایی را دوست دارد و میتواند ستایشش کند.
• شادمانیهای کوچک، هرمان هسه، ترجمه پریسا رضایی و رضا نجفی، نشر مروارید
درباره این سایت